اسرار یادگیری گرامر و دستور زبان به شیوه ای که کودکان گرامر و دستور زبان مادری خودشون رو یاد می گیرند

اسرار یادگیری گرامر و دستور زبان به شیوه ای که کودکان گرامر و دستور زبان مادری خودشون رو یاد می گیرند ؛

هر فردی با دونستن این اسرار ، هر زبان بیگانه ای رو بسیار سریع تر ، آسون تر و شیرین تر یاد می گیره 🙂

بر خلاف تصور عموم مبنی بر اینکه کودکان ، گرامر و دستور زبان مادری خودشون رو به صورت منفعلانه ! یاد می گیرند !!! نکته بسیار مهم و اساسی اینجاست که کودکان گرامر و دستور زبان مادری خود را به صورت کاملاً فعالانه و هوشیارانه و در یک ارتباط دوطرفه کاملاً زنده و پویا با مخاطب خود (که والدین و افراد خانواده و اطرافیانشان هستند) یاد می گیرند .

کودکان به صورت کاملاً هوشیارانه و با مغزی کاملاً فعال ، صحبت های اطرافیان را می شنوند و زمانی که قدرت تکلم پیدا کردند ، با توجه به پردازشی که در مغزشون در خصوص اصواتی که شنیده بودند و می شنوند ، صورت میدن و تداعی ای که اون اصوات ، در مغزشون، براشون ایجاد می کنه ، شروع به صحبت کردن می کنند و بارها و بارها توسط مخاطبین خودشون ( یعنی والدین و اطرافیان )  تصحیح می شن تا اینکه سرانجام در همون سنین خردسالی و قبل از رفتن به مدرسه ، به طور کامل به گرامر و دستور زبان مادری خودشون مسلط می شن .

این تسلط به گرامر و دستور زبان ، موقع صحبت کردن ، در اثر یک ارتباط دوطرفه یِ کاملاً هوشیارانه و صد البته “عملی” بین کودک و مخاطبین کودک ، ایجاد می شه ، یعنی در عمل و نه صرفاً در تئوری ! کودک بارها و بارها گرامر و دستور زبان مادری خودش رو در موقعیت های واقعی که براش ایجاد شده در صحبت های خودش بکار برده و صحبت هاش توسط مخاطبینش تصحیح شده تا در نهایت کودک به صورت شرطی شده دریافته که به کار بردن قواعد و دستور زبان در صحبت هاش ، اگر به چه صورت باشه اشتباهه و باعث عکس العمل و پاسخ منفی مخاطبش می شه و بکار بردن قواعد و دستور زبان ، در صحبت هاش ، اگر به چه صورت باشه ، درسته و باعث عکس العمل و پاسخ مثبت مخاطبش می شه :

مثلاً وقتی که می خواد بگه من اسباب بازی می خوام ، اگر ساختار گرامری این جمله رو اشتباه به کار ببره ، به احتمال زیاد ، به نتیجه دلخواه خودش نمی رسه ، یا اگر هم می رسه ، بعد از اصلاح شدن ساختار گرامری جمله ش توسط مخاطبش ، خواهد بود ، مثلاً مامانش بهش می گه : اگر این اسباب بازی رو میخوای ، باید اینطوری بگی … و بعد که کودک جمله یِ درست مامانش رو تکرار کرد ، در قِبالِ این اقدام درستش ، جایزه دریافت می کنه ( دریافت اسباب بازی )
بنابراین این جمله یِ کودک بارها توسط والدینش اصلاح می شه و کودک به تجربه و به صورت شرطی شده در میابد که اگر کدام ساختار گرامری را در صحبت خودش بکار ببره ، به خواسته خودش ( دریافت اسباب بازی ) می رسه ، این فرآیند که کاملاً عملی هست در ذهن کودک به صورت فعالانه و هوشیارانه صورت می گیره تا بالاخره در اثر تکرار و تکرار ، نحوه صحیح به کار بردن گرامر و دستور زبان ، به ضمیر ناخودآگاه کودک وارد می شه و در اونجا تثبیت می شه :

از این لحظه ( یعنی لحظه یِ ورود و تثبیت شدن نحوه صحیح به کار بردن گرامر و دستور زبان در ضمیر ناخودآگاه کودک ) به بعد ، دیگه کودک برای صحبت کردن ، نیازی به فکر کردن در خصوص درست و غلط ساختار گرامری جملات خودش نداره چون ساختار های درست گرامری ، به صورت شرطی شده و با تکرار ، در ضمیر ناخودآگاه کودک ، نقش بسته اند ، و می دونیم که آنچه به ضمیر ناخودآگاه وارد شود ، بدون فکر و به راحتی ، در موقعیت مناسب خود، بیان می شود ؛

در نتیجه :

  1. کودک به صورت عملی و کاملاً هوشیار و با ذهنی فعال و در یک ارتباط دو طرفه با والدین و مخاطبین خود ، می شنَوه و صحبت می کنه .
  2. صحبت های کودک توسط والدین و مخاطبین ، بارها و بارها تصحیح می شه .
  3. در این روندِ تصحیح ، کودک به صورت شرطی شده در میابد که چه ساختاری گرامری صحیحه و باعث رفع نیاز او می شه .
  4. ساختار گرامریِ صحیح ، با تکرار و مداومت و به دلیل اینکه رافعِ نیازهای کودک و بنابراین برای کودک جذاب هست ، وارد ضمیر ناخودآگاه کودک می شه .
  5. در این مرحله ، کودک بدون فکر کردن و نگرانی از درست و غلط بودن ساختار گرامریِ جملاتی که به کار می بره ، با اعتماد به نفس و سریع و بدون مِن مِن کردن ، به درستی ، پیچیده ترین ساختار های گرامریِ زبان مادری خودش رو هم ، در صحبت هاش بکار می بره .

اما سه نکته بسیار بسیار مهم :

نکته اول )

همانگونه که در توضیحات فوق ، دیدیم ، کودک در فرآیند یادگیریِ ساختار گرامری و دستور زبان مادری خودش ، به هیچ عنوان از کتاب گرامر !!! استفاده نکرد ، درگیر شناخت تعریف اختصاصی و تئوری وار اجزای تشکیل دهنده جمله ، مثل فعل، فاعل ، مفعول، ضمیر و …، همچنین سئوالی بودن ، منفی بودن ، شرطی بودن ، مجهول یا معلوم بودن جمله و … به صورت ریاضی وار !  نشد ، بلکه این شناخت رو به صورت ناخودآگاه  ،  در عملاً به کار بردنِ اونها طی ارتباط هوشیارانه و دوطرفه با والدین خودش ، بدست آورد.

نکته دوم )

کودک در فرآیند یادگیری ساختار گرامری و دستور زبان مادری خود ، به پیچیده ترین ساختار های گرامری نیز خیلی قبل تر از سن حضور در مدرسه ، کاملاً مسلط می شه و به راحتی صحبت می کنه اما همین کودک دایره لغت بسیار کمی داره و همون تعداد محدود لغت هایی رو هم که یاد گرفته ، اگر در مدرسه به صورت مشخص و ویژه ، در مورد تلفظ و معنای آنها ، آموزش نبینه ، تا پایان عمر ، اونها رو اشتباه تلفظ می کنه و معنای درست اونها رو در اکثر موارد نمی دونه ، مثلاً به “فروغ دیده ” می گه : ” فرود دیده ” یعنی اشتباه تلفظ می کنه ، همچنین معنای ” فروغ ” رو هم نمی دونه چراکه اگر می دونست ، اون رو بدرستی بکار می برد ،
مثال هایی از این دست بسیار فراوان هستند و مثال فوق صرفاً برای درک بهتر موضوع مطرح شد. همچنین پیشنهاد می کنیم مقاله ” حتی در زبان مادری هم ، تا آخر عمر مشغول یادگیری لغت ها هستیم ” ، مقاله “حتی در زبان مادری هم ، روش یادگیری لغت با روش یادگیری سایر آموختنی ها فرق داره ” و مقاله ” چرا هنوزم موقع صحبت به زبان انگلیسی، مِن مِن می کنیم ؟! با وجود اینهمه سال کلاس زبان رفتن ؟! ” رو بخونید .

نکته سوم )

در شروع یادگیریِ صحبت به یک زبان بیگانه ، به شیوه ای که کودکان زبان مادری خودشون رو یاد می گیرند و در این مقاله به توضیح این شیوه پرداختیم ، به یک نکته ظریف و حیاتی ( که اکثراً افراد به اون توجه نمی کنند و این بی توجهی باعث به بیراهه رفتن و اتلاف وقت و بنابراین عدم دریافت نتیجه دلخواه در یادگیری یک زبان بیگانه می شه  ) دقت کنید :
در ابتدا ، کودکان به صورت ناخودآگاه و غریزی ، با هدف حفظ بقا ، با اطرافیان خود ارتباط برقرار می کنند، یعنی ناچاراً برای حفظ بقاء خودشون ، به شنیدن و صحبت کردن  (با اینکه براشون سخت هم هست !) رو میارن ! چرا که مغز انسان برای بقا ، برنامه ریزی شده و هر تلاشی که در سراسر عمرش انجام می ده در نهایت ، برای حفظ بقا خودش هست .

بنابراین

اگر می خوایم در وقت ، انرژی و اعصاب خودمون ، صرفه جویی بسیار زیادی کنیم و به جای خوندنِ بی نتیجه یِ ده ها کتاب گرامر و … ! ؛  به شیوه ای که کودکان گرامر و دستور زبان مادری خودشون رو یاد می گیرند ، به سرعت و با لذت گرامر و دستور یک زبان بیگانه رو یاد بگیریم ، مسلماً از شنیدن اخبار سیاسی و دیدن فیلم مستند در خصوص ماهی های مناطق استوایی یا شنیدن و خوندن ترانه هایی که به حکم شعر بودن، اکثراً ساختار گرامری کامل و صحیحی هم ندارند (تا شاعر بتونه از پس قافیه ها و نظم شعر بر بیاد ) و … شروع نمی کنیم !!!

بلکه :

از حیاتی ترین مکالماتی که بقا ما رو هنگام برقراری ارتباط به یک زبان بیگانه حفظ می کنن ، شروع می کنیم ، یعنی فرض می کنیم که با هیچ کس ، بغیر از اون زبان بیگانه، قادر به برقراری ارتباط نیستیم، یعنی عملاً خودمون رو در شرایطی فرض می کنیم که مجبوریم برای حفظ بقا خودمون تلاش کنیم ، در این مرحله مغز به یاری ما میاد و یادگیری خیلی آسون می شه ، چون همون طور که در بالا اشاره کردیم ، مغز انسان برای حفظ بقا انسان ، برنامه ریزی شده .

شاید این ابهام و سئوال برامون پیش بیاد که :

پس چرا افرادی که بیش از ۲۰ سال هست خارج از کشور زندگی می کنند و عملاً در محیط قرار دارند ، هنوز نمی تونند ۲ تا جمله درست و حسابی رو بدون فکر کردن و مِن مِن بگن ؟!

و پاسخ اینه که :

بودن افرادی در کنار اونها ( از جمله والدین ، همسر ، فرزند ، دوست ، همکار و … )، باعث شده که در تمام طول این سالها، با هر سختی و مصیبتی که شده ، گلیم خودشون رو توسط اون افراد ، از آب بیرون بکشن ! به عبارت دیگه ، چون برای برقراری ارتباط با دیگران در خارج از کشور ، خانواده و اطرافیان همواره به دادشون رسیدند ، بنابراین ، احساس نیاز به یادگیری زبان ، در اونها اونقدری قوی نبوده که دست به کار بشن و یادگیری رو شروع کنن !
تا زمانی که به خانواده و اطرافیانشون تکیه کردند و خانواده و اطرافیان در برقراری ارتباط، به جای اونها صحبت کردند و بار این مسئولیتِ اونها رو به دوش کشیدند ! این احساس نیاز کمرنگ هست، به خاطر اینکه مغز احساس امنیت می کنه ، و از اونجایی که مغز راحت طلب هست ، فرد حتی بعد از ۲۰ سال هم ، هنوز تصمیم جدی برای یادگیری زبان نگرفته !
اما به محض اینکه اطرافیان از کمک به این فرد اعلام انصراف کنند یا خود فرد تصمیم بگیره روی پای خودش بایسته ، مغز سریعاً احساس نیاز و خطر می کنه و برای حفظ بقا فرد ، دستور یادگیری زبان رو در سریع ترین زمان ممکن ، صادر می کنه ، این لحظه طلایی ترین لحظه ممکن هست و باید به این دستور صادر شده توسط مغز ، پاسخی سریع ، در خور و شایسته بدیم و به سرعت یادگیری زبان رو شروع کنیم ، چون هیچ زمانی برای یادگیریِ موثر ، عالی تر از زمانی نیست که خود مغز ( اون هم مغز راحت طلب ما انسانها ! که البته به هدف حفظ بقا و بنابراین صرفه جویی در مصرف انرژی، راحتی پیشه می کنه و از فعالیت و یادگیری سَر باز می زنه ! ) شخصاً و از سَرِ نیاز و ضرورت ! دستور یادگیری صادر کرده و برای یادگیری ، تشنه شده و آغوش باز کرده و اعلام آمادگی کرده 🙂
در خصوص نیاز به یادگیری زبان انگلیسی در مقاله “ ۳۱ دلیل حیاتی که مشخص می کنن یادگیری زبان انگلیسی در دنیای امروز ارتباطات ، از نون شب هم واجب تره ” صحبت کردیم .

و یادمون باشه که تمام پیشرفت های چشم گیر و بدرد بخور بشر در طول تاریخ ، صرفاً به یک دلیل اصلی و حیاتی بوده :

نیاز و حفظ بقا

بنابراین :

اول )

در یادگیری گرامر و دستور زبان به شیوه کودکان ، نباید منفعل باشیم ! باید مغزمون رو هوشیارانه در یادگیری مشارکت بدیم و مثل کودکان ، آنچه در آموزش می شنویم رو در مغزمون پردازش کنیم و خروجی ها رو که صحبت هامون هستند رو دائماً اصلاح و بهتر کنیم ( در مقاله ” آیا کلاس زبان انگلیسی کمکی به پیشرفت ما در یادگیری زبان انگلیسی می کنه ؟! ” به این موضوع پرداختیم ) و این فرآیند رو مثل کودکان تکرار کنیم تا قواعد درست گرامری وارد ضمیر ناخودآگاهمون بشن و در اونجا تثبیت بشن .

دوم )

طبق قانون نیاز و حفظ بقا ، اول باید از یادگیری مکالماتی شروع کنیم که حیاتی تر و واجب تر هستند .

سوم )

خبر عالی و هیجان انگیز اینه که :
همونطور که در مقاله ” بر خلاف تصور عموم ، بزرگسالان ، بسیار بسیار سریع تر و حرفه ای تر از کودکان ، زبان یاد می گیرند ” توضیح دادیم :

بزرگسالان ، با صرف زمان بسیار کمتر ، بسیار سریع تر و آسون تر و حرفه ای تر از کودکان ، یک زبان بیگانه رو یاد می گیرند 🙂

این مقاله توسط وبسایت ” اول لغت  به رشته تحریر درآمده و حاصل مطالعات ، تحقیقات ، پژوهش ها و تجربیات ” اول لغت  می باشد ،  لطفاً هنگام به اشتراک گذاری این مقاله ، منبع  www.avvalloghat.com را ذکر فرمایید تا مسیر مطالعه و پژوهش در راستای آگاه سازی و روشنگری، همچنان زنده و پویا باقی بماند 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *